08/31/2011 در 10:16 · دستهبندی شده در Poem, طنزندگى ·برچسب قدرت آرنولد, لایق و مقبول, مفاعیل و مفاعول, منقول نشو, منگل و ابله, منتکش, کید و ریا, کت و کول, کر بودن و مسئول نبودن, کر باشی ومسئول نباشی, گژاندیشی, گز بودن, پنبه ی دیگران را نزن, پند نامه, پندنامه, پول و پله, این قافیه و وزن رها کن, بارت نرسد سهل به منزل, بازو, بر این قاعده مشمول نباشی, خوشخنده و شنگول, دلزده از شربت و کپسول, سعید سلیمانپور, ششلولبند
تا صاحب ملک و پله و پول نباشی .. در دیدهی کس لایق و مقبول نباشی
هشتت گرو نه بود ای دوست، اگر تو .. در داد و ستد آخر بامبـول نباشی
با حقه چو بارت برسد سهل بهمنزل .. منتکش بازو و کت و کول نباشی
منقول نشو «منگل و ابله» بحکایات .. تا در شکم گرگ، چو منگول نباشی
باید که در این زندگی دوز و کلکبار .. با گول زدن سعی کنی گول نباشی
با کیـد و ریا، نرم بزن پنـبهی کس را .. تـا تابلو از بسـتن ششلول نباشی
نشنو سخن کس که بهانصاف گرایی .. آن به که بهاین مضحکه مشغول نباشی
کر بودن آدم همه از لطف الهی است .. گیرم که تو کر باشی و مسئول نباشی
کژ باش و کژاندیش و گریزان ز صداقت .. زنهار که سرگشته چو شاغول نباشی
پا بر سر مظلوم نه و پیشروی کن .. هشـدار که غـمخـوار شل و شـول نباشی
گیرم که تو را قدرت آرنولد نبودهاست .. حیفاست در این معرکه هرکول نباشی
ای شاعر! از این قافیه و وزن رها شو .. تا بندی این شیوهی معمول نباشی
خوب است کمی نیز چنان خیـل مدرنان .. دربند مفاعیـلُ مفاعـول(!) نباشی
معنی و لطافت چهکسی گفت که اصل است؟ .. بگذار براین قاعده مشمول نباشی
بگریز ز غمها که در این عمر دو روزه .. خوش نیست که خوشخنده وشنگول نباشی
با خنـده به درمان دل غمزده برخیز .. تا دلـزده از شربت و کپسـول نباشی
– –
سعید سلیمانپور~
پایاپیوند
05/14/2011 در 15:06 · دستهبندی شده در Prose, خاطره, طنزندگى ·برچسب پسرها, تعریف کردن, تعریف شنیدن, جنبه, خیالاتی, خر, دچار سوء تفاهم, دخترها, دخترهای بی جنبه, دخترجماعت
– دخترجماعت جنبهی تعریف شنیدن نداره
یا خیالاتی میشن یا دچار سوء تفاهم
+ اونوقت پسرا چی میشن؟
– پسرا در اینجور مواقع خر میشن
پایاپیوند
04/13/2011 در 12:52 · دستهبندی شده در Prose, كوچه بازارى, طنزندگى ·برچسب نیمهی دوم زندگی, یا شایدم نامردانه, گاف دادن, اعترافات مردانه, توفیق اجباری, خیطی بار آوردن, خبط کردن, دسته گل به آب دادن, سوتی دادن
ما مردا
سنمون از یه جایی که میگذره..
دیگه عقلمون در مورد خیلی از مسائل پیشپاافتاده درست کار نمیکنه؛
{خیلهخب حالا.. از اولشم کار نمیکرد – یه دقه صبر کن ببین چی دارم میگم}
اونجاست که هرچقدرم جونسخت باشیم و اصطلاحاً خودساخته،
لازمه یه خاطر عزیزی باشه که گاه و بیگاه حواسش بهمون هست؛
و-الا خیطی پشت خیطی، گاف پشت گاف…
آخرشم گمونم عوض دستهگل،
توفیق اجباری یه آبتنی مشتی نصیب خودمون کنیم؛
همچین که جیگر عمو عزی حال بیاد.
پایاپیوند
04/12/2011 در 21:53 · دستهبندی شده در Prose, نقد, سقلمه, طنزندگى ·برچسب وروره جادو, وراج, وراجی, وراجی کردن, یه بند ور زدن, پرحرف, پرحرفی بیش از حد, بیماری پرحرفی, خانم و آقا نداره, زر زدن
آنهایی که کم حرف میزنند؛
ممکن است حالشان خوش نباشد..
ــ یا اصلاً خیلی بد باشد؛
ولی مطمئناً حالشان از کسانیکه یک بند ور میزنند بدتر نیست.
پایاپیوند
04/01/2011 در 03:21 · دستهبندی شده در Picture, Prose, روى لبهى تيغ, سقلمه ·برچسب فرهاد بهمنی, محمود احمدی نژاد, محمود احمدینژاد, محموداحمدینژاد, کاریکاتور فرهاد بهمنی, اول آوریل, این جمعه به جمعه, احمدی نژاد, احمدینژاد, جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد, دروغ اول آوریل, دروغ سیزده, دروغگوی بزرگ, سال به دوازده مال اول آوریل
کسانی مثل جناب آقای دکتر محمود احمدینژاد
در سال، تقویمشون فقط یکبار ورق میخوره؛
از اول آوریل سال گذشته
میشه اول آوریل امسال
پایاپیوند